حکومت کابل به شکلی غیر مترقبه ای فرو ریخت،هدف که بعد از بیست سال تلاش های جامعه جهانی و ایالات متحده ای امریکا دنبال می کرد محو شد؛ اما این سرعت از هم پاشیدگی حکومت غنی را حتا تصور هم نمی کردند، حتا سران طالبان به این اندازه توقع پوسیدگی را نداشتند، حکومت که با […]

حکومت کابل به شکلی غیر مترقبه ای فرو ریخت،هدف که بعد از بیست سال تلاش های جامعه جهانی و ایالات متحده ای امریکا دنبال می کرد محو شد؛ اما این سرعت از هم پاشیدگی حکومت غنی را حتا تصور هم نمی کردند، حتا سران طالبان به این اندازه توقع پوسیدگی را نداشتند، حکومت که با سیصدهزار نیرو مسلح و با تمام تجیهزات مدرن را در اختیار داشت سقوط اش غافلگیر کننده بود.

تمام دستاورد های بیست سال گذشته حکومت و جامعه جهانی ضریب صفر گرفت و از نقطه اول باید آغاز کرد،ابتدایی که جامعه متکثر افغانستان از چندین هویت و قومیت مختلف تشکیل گردیده است ولی هرگز به یک هویت واحد که انعکاس دهنده یک ملت باشد نبوده است و این امر منجر به جنگ های طولانی داخلی گردیده بود.

تجربه جنگ های داخلی دهه نود در افغانستان نشان داد که حذف و نادیده گرفتن یک هویت قومی و جناح سیاسی عملن نا ممکن است و توصل به چنین رویکرد باعث تشدید شدن شکاف قومی و جنگ طاقت فرسایی داخل گردیده بود اما گفتمان تجزیه هرگز به میان نیامد و تمام جناح های متخاصم بر تسامح و تساهل سیاسی تاکید داشتند که می توان با وجود جنگ های ویران کننده در کنار هم دیگر به صورت برادرانه و مسالمت آمیز زیست چیزی که در تحولات سیاسی فعلی به نظر نمی رسد.

می گویند تاریخ تکرار نمی شود ولی در جامعه ای ما به عنوان یک کشور جهان سومی در حال تکرار تاریخ است،حکومت طالبان که بیست سال پیش از هم پاشید و همه تصور می کردند به زباله تاریخ پیوسته است اما بار دیگر به قدرت رسیدن طالبان در کابل قانون زمان را تغییر داد.

طالبان از بدو ورود به کابل به تشکیل حکومت همه شمول تاکید کردند و برخورد ملایم تر و مدارانه تر از دوره ای قبلی با مردم داشت و عفو عمومی اعلام کردند که هر مقام که در حکومت های گذشته با خصومت با این گروه بودند می توانند بدون ترس و هراس زندگی کنند.

اما اعلام کابینه از سوی طالبان که تک قومی و حذف سایر اقوام است بار دیگر گفتمان جدیدی در بین افکار عمومی تکوین پیدا کرده است، جنگ در ولایت پنچشیر و اتهام جنایت جنگی از سوی طالبان در این ولایت،طرد سایر گروهای سیاسی از بدنه قدرت، بر گفتمان تجزیه میدان داده است و این تهدیدی است که ممکن دیر یا زود گفتمان مسلط در مجالس سیاسی شود.

افغانستان در یک دهه گذشته سه گفتمان را پش سر گذاشته است گفتمان اول که بر موضوع مشروطیت می چرخید بعد از سپری کردن دوره نه چندان درخشان از رونق افتاد و زیر سایه کوبنده ایدیولوژی ها نا پدید گردید و خاموش شد گفتمان دوم هم گفتمان ایدیولوژیک افراطی چپ بود که باعث گردید تا اسلام افراطی در بطن این جامعه رویش پیدا کند و عامل تمام بدبختی جامعه ما در ادوار گذشته شد و نرخ رشد افراط گرایی و تولید هراس افگنی در بلند سطح ممکن برسد.

اما گفتمان تجزیه جدی ترین گفتمان است که بعد از تشکیل حکومت دوره دوم طالب به نظر می رسد در محافل سیاسی بیشتر رونق بگیرد،طالبان با وجود وعده های حکومت همه شمول عملن سوت گفتمان تجزیه را زده است،تاریخ گذشته کشور ما نشان داده است که جامعه ما یک کشور متکثر قومی_ مذهبی است که نا دیده گرفتن یک گروه باعث بی ثباتی و تشدید ناراضایتی گروه دیگر قومی شده حتا در سطح بین الملل باعث تیرگی روابط با کشور دیگر از هم تباران قومی گردیده است.

عدم تساهل و تسامح سیاسی در کابینه طالبان می تواند بر سرعت گفتمان تجزیه بیفزاید از سویی هم جنگ در ولایت پنجشیر که همه ساکنان آن از یک قوم است و طالبان که نمایندگی از پشتون های افغانستان دارد هشدار به تجزیه کشور است،کشتار بی رحمانه مردمان ملکی از سوی جنگجویان طالب در ولایت پنجشیر،حذف سایر اقوام ساکن در کشور از بدنه قدرت راه را به ادامه دادن زندگی مسالمت آمیز برای کشور ما که از متشکل از چندین هویت و قومیت است دشوار و حتا نا ممکن می کند.

  • نویسنده : مسیح اسلام‌خیل‌
  • منبع خبر : سفیر نیوز