یادبود از شخصیت ها یا برای پند و اندرز است یا برای عبرت گیری و تذکر از خطا و اشتباهاتِ گذشته و اگر چنین بازخوانی نشود، افراط گرایی و حبُّ و بغض های احساسی بر ذهنیتِ پیروان او حاکم می شود و دشواری ها و حتی آفت های اجتماعی را به همراه می آورد. شهید […]

یادبود از شخصیت ها یا برای پند و اندرز است یا برای عبرت گیری و تذکر از خطا و اشتباهاتِ گذشته و اگر چنین بازخوانی نشود، افراط گرایی و حبُّ و بغض های احساسی بر ذهنیتِ پیروان او حاکم می شود و دشواری ها و حتی آفت های اجتماعی را به همراه می آورد.
شهید مزاری انسان وارسته و با صلابت بود. برخوردار از جوهر و سنگینی در رفتار و شخصیت. صداقت داشت، دنیا طلب نبود، قدرت را برای خود نمی‌خواست بلکه آنرا ابزار می‌دانست. به اعتقادات خود پابند بود و این‌یکی از دلایل مهم برجسته شدنِ او میان هم قطاران اش در سازمان منحله شان به شمار می رفت.
در عین حال، شهید مزاری محصول شرایط و روزگار خویش است؛ شرایطی که جامعه، ناشی از کودتای ثور ۵۷ و بعد یورش قشون سرخ، تکان خورده و جابجایی در ساختار اجتماعی رخ داده است.
اکثریت شخصیت های سیاسی، محصول همین جابجایی هستند که در وقوع آن نقشی نداشته اند(کودتای حزب خلق بر علیه داود خان و عکس العمل طبیعی بخش های جامعه). جامعه ی سرخورده و راکد، شوک دیده و دچار تحرک و تکاپوی بی پیشینه می شود؛ به تبعِ آن، جذبه ای جهاد و احساس تکلیف، هر شخصی را در دریای طوفانی خود شناور می سازد.
احزاب و جریان های سیاسی-نظامی به تدریج شکل می‌گیرند و این، زمینه را برای بروز و ظهور چهره های متعدد فراهم می نماید. عوامل جهانی و‌ منطقه ای آن روزگار بحث جداگانه ای می طلبد. شهید مزاری از میان این حوادثِ اجتناب ناپذیر سر برآورده است که استاد عزیزالله شفق آن را محصول سه عامل عبدالعلی مزاری(ویژگی های شخصیتی و تدیُّن)، حزب وحدت(اتحاد احزاب چندگانه که قدرت مانور پیدا نموده است) و مردم دانسته است.
دو رویکرد یا برداشت دیگر را نیز می توان در بازخوانی استاد مزاری ملاحظه نمود: یکی شهید مزاری آنچه بوده اعم از بستر تاریخی ظهور او، شخصیت و ویژگی های او، حزب وحدت، کارنامه و نحوه مدیریت وی و…؛ در این صورت استاد مزاری جنبه آموزندگی دارد که می توان در امتداد مسیر او حرکت نمود و در واقع او را تکمیل نمود؛ و احیاناً اشتباهاتی برای او برشمرد و از تکرار آن اجتناب نمود. (نگاه جامعه شناسانه). اما روشِ دیگر، الهام از او برای جنبه های احساسی منفی است.
شهید مزاری چماق و خنجری بر فرق همه ای اقوام و گروه ها می شود؛ اینجا شخصِ استاد مزاری دیگر وجود ندارد بلکه تفسیر افراطی، سیاسی و نفع طلبانه به وجود می آید؛ تفسیر خطا ناپذیر، دگم اندیشانه و متصلب به نمایش گذاشته می شود.
نگاه به آینده مخدوش است و توجه نسل جوان را به گذشته ای خشونت بار دعوت می نماید؛ دشمنی با همه، روح اصلی این نوع برداشت را شکل میدهد. خلق نفرت و کدورت آنچنان برجسته است که امیدی برای با هم بودن وجود ندارد. تصور کنید که در تحول اخیر، اگر چنین تفسیری مبنای رفتار فاتحان قرار می گرفت، چه اتفاقی رخ می داد؟
پیشنهاد من به این عده از دوست داران استاد مزاری این‌است که میزان ارادت به شهید مزاری را بر اساس منافع و مصلحت مردمِ مزاری عیار نمایند. با استاد مزاری اگر بتوان رو به جلو حرکت کرد، محرکی باشد برای خلق انگیزه درونی در جهت ساختن دنیای امروز و فردا. جنگ های داخلی افغانستان به اعتراف همه طرف ها یک اشتباه جبران ناپذیر بود. همه اشتباه کردند؛ نباید دنبال مقصر گشت، در صورتی که کلیت آن جنگ ها اشتباه خوانده می شود. (یکی از دلایل جنگ جهانی دوم پیگیری این‌مسئله بود که چه کسی مقصر جنگ جهانی اول است؟)
مطالبه ی عذر خواهی برای پذیراندن مظلومیت و غربت یک مردم به کار می رود؛ اما در نتیجه تفاهم امروزی و عبور از مشکلات، نه تداوم خصومت و بدبینی های گذشته.
نحوه پرداختن به مقوله های عدالت و وحدت گاهی چنان مطرح می شود انگار بر ضد آن مفاهیم قرار می گیریم. نباید مسئولیت خود را گم کرد و اشتباهات خویش را با توجیه پیروی از مزاری لاپوشانی نمود. نه طرحِ عبور از مزاری واقع بینانه است، نه بازگشت به شرایط و روزگار او.
مزاری رفت و دَین خود را ادا کرد. حال و آینده در اراده و اختیار نسل جدید است. دنیای کنونی با دهه هفتاد تفاوت دارد. گیر ماندن به اختلافات صرفِ آن‌دوره، راه پیشرفت را می بندد. ممکن نیست همه یک نوع بیاندیشند و اتفاقات سیاسی را مثل هم بفهمند. پذیرش نسبیتِ ارزش های سیاسی امریست که جامعه را به همپذیری و حتی به سمت ملت شدن حرکت می دهد. برای ابراز علاقه به مزاری، خوبی های زیادی در وجود او می توان یافت و بیان نمود؛ بدون آنکه کسی یا گروهی را نفی و تحقیر کنیم.
حسِ استغنا را در درون انسانِ امروز باید خلق نمود؛ نگاه و رفتار سوی دیگران را با غنای درونی خویش کم‌اهمیت نمود. اگر آدمِ امروز نخواهد قدرتمند شود، اسطوره ها و‌ نماد های سیاسی تاثیر و کارایی خود را از دست می‌دهد. از مزاری می توان هم یادبود و تکریم نمود و هم راه تعامل با دیگران را پیمود. با توهین و اهانت رفتار هیچ کسی را نمی توان تغییر داد.
هر آن کس که به دنبال ترویج نفاق و فاصله اندازی میان مردم‌است، بدون‌تردید ریگی در کفش دارد. اختلاف در هر زمان و با هر توجیهی، در راستای مصحلت و منافع مردم نیست.

  • نویسنده : سید باقر محسنی
  • منبع خبر : آژانس خبری سفیر