پاکستان و هند هر دو عضوی از سازمان همکاری شانگهای هستند و ایران و افغانستان نیز عضو ناظر این سازمان و هدف اصلی از تشکیل این سازمان در سال 2001 مباحث امنیتی برای حفظ امنیت جهت توسعه اقتصادی کشورهای عضو و ناظر تشکیل شده، اما رقابت‌های دهلی نو و اسلام‌آباد و اثرگذاری آن بر امنیت […]

پاکستان و هند هر دو عضوی از سازمان همکاری شانگهای هستند و ایران و افغانستان نیز عضو ناظر این سازمان و هدف اصلی از تشکیل این سازمان در سال 2001 مباحث امنیتی برای حفظ امنیت جهت توسعه اقتصادی کشورهای عضو و ناظر تشکیل شده، اما رقابت‌های دهلی نو و اسلام‌آباد و اثرگذاری آن بر امنیت افغانستان و ایران و سایر کشورهای هم مرز با افغانستان عملا ماهیت و شعار این سازمان را دچار چالش کرده است.

به عبارت دیگر، رقابت میان سه کشور هند، پاکستان و چین در سازمان شانگهای با هیچ معادله و تناسبی قابل حل نیست، اما اینکه سران اسلام‌آباد در تلاش هستند تا علاوه بر مباحث امنیتی با هندی‌ها در حوزه اقتصادی و تجاری نیز وارد عمل شوند، ضررش بیش از همه به ایران و سایر کشورهای همسایه افغانستان می‌رسد. همانگونه که گفته شد، پیش از این ترکیه در سوریه با همین استدلال جنگ را مردم سوریه تحمیل کردند که نتیجه نهایی‌اش امروز ورشکستی اقتصادی ترکیه شده است.

ترکیه دقیقا همان کاری را می‌کند که پاکستان در دهه 80 قرن گذشته میلادی کرده بود، کشورش را به مسیری امن برای عبور اسلامگراها (که بعدها شد سازمان تروریستی القاعده) به افغانستان تبدیل کرد و به آن‌ها آموزش نظامی داد، کمک تسلیحاتی کرد تا شوروی را شکست دهند.

در واقع، ترکیه هم کمک مالی، تسلیحاتی، آموزشی و حتی انسانی کرد و چون مطامع ارضی داشت، می‌خواست با آشفته شدن سوریه بخش‌های گسترده‌ای از شمال این کشور تا حلب و دیرالزور را اشغال کند ولی با حضور مقاومت ملت، دولت و ارتش سوریه شکست خورد، بلکه امروز برای اشغال بخشی از خاک سوریه محکوم است و همچنین نمی‌داند با ده‌ها هزار تروریستی که در این سال‌ها پرورش داده چه کند.

حالا همان تجربه تکراری و اشتباه را پاکستانی‌ها دارند اجرا می‌کنند. اگر داعش، جبهه النصره و سایر گروهک‌های تروریستی وابسته به جریان القاعده موفق شدند در عراق و سوریه برای خود دولت (همان خلافت) تشکیل دهند، طالبان هم خواهد توانست در افغانستان امارت اسلامی (همان خلافت) را تشکیل دهد. این مساله چالش امنیتی بسیار شدیدی را برای پاکستانی‌ها به وجود خواهد آورد، چرا که طالبان دارای نگاه قومی صرف است که تلاش دارد از تجربیات سه دهه پیش خود و همچنین داعش درس بگیرد.

طالبان شاید بتواند در کوتاه‌مدت موفق شود (همانگونه که داعش موفق شد و بخش‌های بزرگی از عراق و سوریه را اشغال کرد) اما در میان‌مدت و بلندمدت به بدترین شکل ممکن شکست خواهد خورد. تفکر طالبان حتی میان همه پشتون‌ها نیز طرفدار ندارد، کما اینکه اگر در افغانستان یک مقاومت مردمی علیه طالبان شکل بگیرد، با دو حادثه مواجه خواهیم شد؛ نخست شکست نهایی این گروه با همکاری بخشی از پشتون‌ها و تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان که پاکستان در آن هیچ جایگاهی نخواهد داشت؛

دوم؛ تجزیه افغانستان به دو کشور. در این مورد هم تشکیل کشوری در مناطق پشتون‌نشین بیش از آنکه یار پاکستان باشد، بار این کشور خواهد بود چرا که مناطق پشتون‌نشین از همه حیث ضعیف و هیچ توانمندی ندارد. بخش بزرگی از منابع و ثروت افغانستان در مناطق هزاره‌نشین و شمال این کشور است. تجزیه افغانستان یعنی ارتباط پاکستان با کشورهای آسیای مرکزی قطع شده و فتنه‌ای که آن‌ها در این کشور برپا کرده‌اند به خود آن‌ها بازخواهد گشت.

آنچه مشخص است، پاکستان شاید در کوتاه‌مدت بتواند شرایط را به گونه‌ای که دوست دارد اداره کند، اما در بلندمدت موفق نخواهد شد. به صورت مشخص، اختلاف‌نظر پاکستان و افغانستان بر سر خط دیوراند خود یک بحران جدی است اما اگر روزی طالبان به زمین خورد، پاکستان هم با آن به زمین می‌خورد. در این میان ایران باید مراقبت کند و همین الان به طرف پاکستانی هشدارهای لازم را بدهد و مقامات این کشور را از آنچه در سوریه گذشت آگاه کرده و برحذر دارد.

  • نویسنده : فرشته بهار