اولین عامل شکست دموکراسی در افغانستان طرز تفکر کوته فکرانه گروه طالبان و افراد مشابه این گروه است که نه با اصل دموکراسی سازگار است و نه برای مردم افغانستان قابل قبول است. اگرچه بعد از دو دهه حضور در کشور همه چیز تغییر کرده، اما هنوز ذهنیت این افراد تغییر نکرده است.

اگر چه دموکراسی مهمترین عامل در نوسازی و توسعه کشورهای جهان سوم است، اما در افغانستان نتیجه مثبتی نداشته است. در انتخابات گذشته، بسیاری از رای دهندگان افغان انگشتان خود را به دلیل شرکت در یک روند دموکراتیک از دست دادند. این اقدامات گروه طالبان نشان می‌دهد که آن‌ها منطقی ندارند و برای خاموش کردن صدای دموکراسی و آزادی از خشونت استفاده می کنند، در حالی که دولت توانایی دفاع از دموکراسی و حامیان دموکراسی در کشور را ندارد.

اولین عامل شکست دموکراسی در افغانستان طرز تفکر کوته فکرانه گروه طالبان و افراد مشابه این گروه است که نه با اصل دموکراسی سازگار است و نه برای مردم افغانستان قابل قبول است. اگرچه بعد از دو دهه حضور در کشور همه چیز تغییر کرده، اما هنوز ذهنیت این افراد تغییر نکرده است. به گفته حفیظ منصور یکی از اعضای مذاکره کنندگان صلح با گروه طالبان که از نزدیک با طالبان در تماس بودند، آنها در مورد حکومت داری، زنان، حقوق بشر و آزادی بیان، شیعه و غیره همان ذهنیت ۲۰ سال پیش را دارند!

آنها کماکان برای رسیدن به اهداف خود از خشونت استفاده می‌کنند و متاسفانه دولت نتوانسته است از مردم در برابر حملات تروریستی محافظت کند. اگر این شرایط ادامه پیدا کند، مردم از دموکراسی، حضور بیگانگان و حتی سیستم فعلی خسته خواهند شد!طبق نظریه های سیاسی، پنج شاخص مهم وجود دارد که کیفیت دموکراسی ها را اندازه گیری می‌کند. این شاخص های اساسی شامل انتخابات و کثرت گرایی، عملکرد دولت، مشارکت سیاسی، فرهنگ سیاسی و آزادی های مدنی هستند.

مانع بعدی در برابر دموکراسی عدم دستیابی به سطحی از توسعه اقتصادی در یک کشور است. ۹۰ درصد مردم افغانستان در معرض خط فقر قرار دارند و بسیاری از آنها مجبور هستند به خاطر بقای خود به گروه های تروریستی بپیوندند. رفاه اقتصادی می‌تواند سطح سواد، تحصیلات و رسانه های عمومی را ارتقا دهد و در نهایت زمینه را برای مشارکت سیاسی معنادار فراهم کند. رفاه اقتصادی همچنین می‌تواند تنش‌های سیاسی را کاهش دهد زیرا ابزار خوبی برای نخبگان سیاسی شکست خورده است تا از طریق ارائه امتیازات به شهروندان در شرایط خاص سیاسی، مشروعیت خود را افزایش دهند!

به عبارت دیگر، بیشتر نارضایتی های عمومی ریشه در کمبود منابع اقتصادی دارد، اما اگر کشوری از ظرفیت اقتصادی خوبی برخوردار باشد، دست رهبران سیاسی برای جلب رضایت همه شهروندان باز است!علاوه بر عامل توسعه اقتصادی، یک بازار آزاد قدرتمند می تواند در تمرکززدایی قدرت سیاسی و اقتصادی در یک کشور نقش موثری داشته باشد. در سیستم بازار آزاد، دولت بیش از نقش عملیاتی نقش نظارتی دارد. در سیستم بازار آزاد خلاقیت، رقابت و تولید بیشتر خواهد بود. به طور کلی در سیستم بازار آزاد دولت کوچک خواهد بود اما جامعه بزرگتر و فعال تر خواهد بود!

مشکل سوم که به عنوان سدی در برابر توسعه دموکراسی عمل می‌کند ساختار اجتماعی سنتی در افغانستان است. اگر ساختار اجتماعی مانند احزاب سیاسی، جامعه مدنی، انجمن های صنفی، اتحادیه های حرفه ای، گروه های مذهبی، گروه های زنان و اتحادیه های کارگری و غیره نسبتا فعال و مستقل باشد، آنها می توانند برای کنترل قدرت نقش فعالی داشته باشند که این می تواند زمینه را برای نهادهای سیاسی و دموکراتیک فراهم کند.
آخرین اما مهمترین مانع دموکراسی، در دسترس نبودن فرهنگ انعطاف پذیر است. اگرچه بسیاری از دانشمندان مسلمان اعتقادی به تضاد بین اسلام و دموکراسی ندارند، اما برخی تفسیرهای افراطی از اسلام با دموکراسی سازگار نیست. اما اکثر مردم افغانستان به حنفی و شیعه تعلق دارند که هر دو میانه رو هستند و با دموکراسی در افغانستان سازگار هستند. بنابراین انتظار می رود طالبان به دنبال تفسیر معتدل و منطقی از اسلام باشند!

  • منبع خبر : منافن