در جامعه‌‌ای که دهه هاست از جنگ ویران شده است، تعیین چگونگی توزیع قدرت برای ایجاد تعادل با هدف رسیدن به صلح پایدار کار ساده ای نیست. درک صلح باید در اولویت دولت بایدن باشد. حکومت افغانستان نیز در مدیریت روند گفتگوهای صلح خوب عمل نکرده است. توافق با سران گروه طالبان در دوحه بدون […]

در جامعه‌‌ای که دهه هاست از جنگ ویران شده است، تعیین چگونگی توزیع قدرت برای ایجاد تعادل با هدف رسیدن به صلح پایدار کار ساده ای نیست. درک صلح باید در اولویت دولت بایدن باشد. حکومت افغانستان نیز در مدیریت روند گفتگوهای صلح خوب عمل نکرده است.

توافق با سران گروه طالبان در دوحه بدون در نظر گرفتن دیگران به صلح طولانی مدت برای افغانستان منجر نمی‌شود. در این روند باید تمام جناح های سیاسی افغانستان نقش داشته باشند. کنار گذاشتن ذینفعان اصلی از روند صلح و نادیده انگاشتن موضوعات اساسی که اختلافات آنها را تحت تاثیر قرار می دهد، می تواند منجر به سال‌ها درگیری و هرج و مرج شود.

افغانستان بیش از چهل سال است که درگیر جنگ‌های ویران‌گری بوده است و میلیون ها انسان در این سال‌ها قربانی شده اند و تمام زیر ساخت های کشور ویران شده است.

روش فعلی انتخاب شده برای حل مشکلات افغانستان، دستیابی به سریع ترین راه است. این روش سرابی بیش نیست. برای دستیابی به صلح، تجزیه و تحلیل دقیق افغانستان لازم است. اگر در تقسیم قدرت به اکثر بازیگران سهم محدود داده شود و یا سهمی داده نشود، تاثیر منفی آن منجر به جنگ داخلی و افزایش خشونت خواهد شد.

از طرف دیگر، کنار گذاشتن خرابکاران مطمئنا به معنای دعوت برای ایجاد خشونت است که روند صلح را از بین می برد. با کنار گذاشتن آنها واکنش خشونت آمیزتر، حملات بیشتر و کشتارهای بیشتری به وجود می آید زیرا آنها درک می کنند این تنها راه جلب توجه به خود برای دستیابی به مکانی در مذاکرات صلح است. این دقیقا همان استراتژی است که طالبان دنبال کردند. اعمال خشونت آمیز اهرم فشار بیشتری به آنها داده است.

مهمترین عامل بازدارنده روند صلح در این سالها عدم درک دقیق شکل ظاهری صلح بین دولت افغانستان و طالبان بوده است. علیرغم سالها تلاش برای دستیابی به نوعی سازوکار عملی برای اجرای ابتکارات صلح، یک سردرگمی در مورد چگونگی اجرای دستور کارها، نحوه مدیریت مذاکرات و تفاهم با اقشار مختلف جامعه وجود دارد.

روند کار آسان نخواهد بود. ایالات متحده باید مایل باشد نقشی گسترده تر از آنچه تاکنون در دستیابی به خروج مطلوب از افغانستان بازی کرده است بازی کند. بایدن باید تقاضاهایی را که معمولا در تضاد هستند، بین جناحهای مختلف جامعه افغانستان پیش بینی کند که بخشی از این وظیفه عظیم است.

بایدن دوست دارد با یک استراتژی دو جانبه به مسئله صلح افغانستان بپردازد. او در پی دستیابی به توافقنامه صلح و به دنبال آن حل و فصل صلح است. توافق نامه های متعدد، توافق بر روی روند تشکیل صلح، فرمول تقسیم قدرت و روند انتقال مورد نیاز است.

توافقنامه ایالات متحده و طالبان که امروز وجود دارد، در بهترین حالت یک توافق کاغذی بسیار سطحی است. شبکه های فساد و منافع خودخواهانه باید حل شوند تا یک توافق صلح منسجم بدست آید. اینها مواردی است که می توان آنها را اصول صلح نامید که به شناسایی زمینه های مشترک کمک می کند! این اصول کمک خواهند کرد که بحث به تحولی آبرومندانه برای افغانستان مترقی منجر شود.

  • نویسنده : Yasmeen Aftab Ali
  • منبع خبر : dail ytimes