تشکیل وزارت دولت در امور صلح از جانب رییسجمهور غنی، در آستانهی انتخابات موجی از سردرگمی نسبت به اقدامات وی در زمینهی صلح و چگونگی برخورد دولت افغانستان با مسئلهی صلح را خلق کرد. هرچند از تشکیل این وزارت مدتها میگذرد، با آنهم پرسشهایی درباب فلسفهی وجودی این اقدام از محافل سیاسی و گفتوگوهای رسانهای کنار نرفته و کماکان همان پرسشهای اولیه با قوت خود تاهنوز باقی است. بهنظر من، پاسخ به این پرسشها مبتنی بر رمزگشایی از وضعیت اخیر سیاسی و دستهبندیهای جناحی در داخل کشور است. با آنکه، مهمترین مرجع در امور صلح افغانستان، شورای عالی صلح است که سالها قبل ایجاد شده و اکنون نیز کارش ادامه دارد؛ تشکیل یک نهاد موازی دیگر معنایی جز تقابل جناحی ندارد. هدف اصلی شورای عالی صلح بررسی زمینههای ایجاد صلح در کشور عنوان شده و سالهاست این شورای برای تأمین صلح با مخالفین و گروههای مسلح ضد دولتی در گفتوگو میباشد. این شورا در مسیر فعالیت خود توسط افرادی از گروههای سیاسی مختلف رهبری شده است، که غالب اوقات واگذاری رهبری شورای صلح به شخصیتهای سیاسی کشور، متأثر از همسویی مقام رهبری دولت با شخصیتها و گروههای سیاسی بوده است. بهاین معنا که، واگذاری ریاست شورای عالی صلح به حیث یک نهاد ملی، تابع زدوبندها و توافقات سیاسی میان افراد و شخصیت های ردهی اول کشور بوده است.
مدت زیادی میگذرد که استاد محمدکریم خلیلی از جملهی رهبران سیاسی رده اول کشور مسوولیت این شورا را به دوش دارد. معرفی خطوط فعالیتهای وزارت دولت در امور صلح که اخیراً تشکیل شده، اما نشان میدهد که این وزارت دقیقاً به همان مواردی میپردازد که شورای عالی صلح به آن منظور ایجاد گردیده است. پرسش جدیای که از جانب گروهها و شخصیتهای سیاسی نیز مطرح گردیده، دقیقاً بر همین مبنا است که در موجودیت شورای عالی صلح چرا طرح تشکیل وزارت دولت در امور صلح از جانب آقای غنی صورت گرفته است؟ چه چیز اشرف غنی را واداشته است تا به ایجاد ارگانهای دولتی موازی در زمینهی واحد بپردازد؟
بحث صلح در ماههای اخیر و درپی پیشرفت مذاکرات صلح میان ایالات متحدهی امریکا و طالبان، به یکی از مهمترین کشمکشهای سیاسی میان تیم اشرف غنی و گروههای سیاسی داخلی دیگر و برخی از منابع خارجی حامی افغانستان تبدیل شده است. پیوند این بحث با پروسهی انتخابات و احتمال تشکیل دولت موقت در دوران پس از توافق طالبان با امریکا و ابراز نظر مساعد برخی از گروههای سیاسی قدرتمند داخلی برای رفتن به سوی تشکیل دولت موقت، نگرانیهای عمیقی را در سطح رهبری تیم اشرف غنی بر انگیخت. شاید این نگرانیها بیشتر به خاطر این باشد که هم گروه طالبان به حیث یک طرف معادله، هم گروههای سیاسی بزرگ داخلی و هم منابع بین المللی دخیل در این جریان، هر کدام به نوعی نظر شان در مورد شخصیت و عملکرد اشرف غنی توأم با شک و ظن است و اشرف غنی جایگاه و اعتبار لازم برای تعامل با وضعیت سیاسی محتمل بعدی را ندارد و پس از عهدشکنیهای متعدد و عملکرد خلاف توافقاتاش با گروههای سیاسی مختلف، در جایگاه اعتباری ضعیفی قرار گرفته است. تلاش اشرف غنی برای ایجاد مانع در مسیر پروسهای که به عقیدهی خودش، چندان به نفع تیماش نمیچرخد، توانسته اقلاً نشان بدهد که مسئلهی صلح علاوه بر موانع سیاسی علنی که دارد، دارای ابعاد پنهان دیگری نیز میباشد. در حالِ حاضر آقای خلیلی رییس شورای عالی صلح افغانستان از لحاظ جهتگیری سیاسی، در کنار حریف قدرتمند اشرف غنی (داکتر عبدالله عبدالله) قرار دارد. همچنان که عبدالله در صحبتهای اخیر خود و حتی در دورهی رقابتهای انتخاباتی در رابطه با روند صلح با طالبان انعطافپذیری زیادی از خود نشان داد و در حال حاضر نیز هم تیمیهای آقای عبدالله بیپرده مسئلهی صلح با طالبان را استقبال میکنند، این ذهنیت را برای اشرف غنی ایجاد کرده است که شورای عالی صلح تحترهبری استاد خلیلی به صورت حتم مسیر خلاف منافع گروهی وی را خواهد رفت. در عین حال تلاش اشرف غنی برای تعیین و تثبیت جایگاهاش در چرخهی کلی بازی سیاسی که ابعاد بسیار گسترده و پیچیدهای پیدا کرده است، وی را ترغیب کرده تا از هر امکان برای فشار آوردن بر بازی سود جوید. مسئلهی صلح گلوگاه مهمی هم به امریکاییها و هم به نیروهای داخلی افغانستان است و اشرف غنی این موضوع را به خوبی میداند. همین امر باعث شده تا اشرف غنی ارگان دیگری برای نظارت و کنترل جانب دولت در قضیهی صلح ایجاد نماید و به شکلی هم با پس کردن آقای خلیلی از سمت ریاست شورای صلح تنش میان تیم خود و هزارههای افغانستان را عمیق تر نساخته و در این شرایط بسیار حساس، عمق درگیریها در جبهات مختلف را عمداً برای خود بیشتر نسازد و هم کنترل کامل بر نوع رابطه و تعامل دولت افغانستان با قضیهی صلح با طالبان داشته باشد. البته اگر نگاه سیاسی گروهی به این اقدام داشته باشیم، این تصمیم از جهاتی میتواند هوشیارانه تلقی گردد. اقلاً برای اشرف غنی اقدامِ مفید و کمخطر نسبت به دستدرازی مستقیم با ساختار شورای صلح و یا تغییر رهبری این شورا در این مقطع حساس است. اما آیا میتواند این اقدام موثریت کافی اشرف غنی را بر روند صلح و امکان دستیابی اش به اهداف تعریف شدهاش را فراهم کند؟ بهباور من قضیهی صلح بسیار آگاهانه و مدیریت شده از جانب منابع خارجی و عناصر سیاسی داخلی در بیرون و یا شریک با قدرت، به امری تا حدی زیادی فرادولتی مبدل شده است. البته این موضوع در واقعیت امر هم چنین خصوصیتی دارد، اما دولت به عنوان مهمترین مرجع، به شکل بسیار جدی و حتی انحصاری در بسا مواقع با مقولهی جنگ و صلح برخورد کرده است. خارج ساختن امر صلح از کنترل کامل دولت با خصوصیتی که اوضاع سیاسی پیچیدهی افغانستان دارد، شاید امر خیلی غیر معقولی نباشد. محاسبهی منطقی سیاسی چنین اقدامی را به راحتی توجیه میکند.
از سوی دیگر، ایجاد وزارت صلح تحت رهبری یکی از نزدیک ترین افراد به اشرف غنی، به روشنی حساسیت اشرف غنی و ارزش این مورد را برای وی مشخص میکند. اما این اقداماش خلاف اصول و مواد قانونی است.
اگر در کنار مورد صلح و فلترهای که اشرف غنی برای تأمین منافع خود فراروی آن قرار داده است، موضوع انتخابات فشار اشرف غنی بر کمیسیونهای انتخابات را و اقدامات وی در زمینهی تعامل با نیروهای محلی و قدرت های نوساختهی سیاسی و بعضاً نظامی را اضافه کنیم و به آن اقداماتاش در زمینهی تصفیهی ادارات از طرفداران تیمهای سیاسی مخالفاش را علاوه کنیم، شکل واقعی و تصویر اصلی خواستههای اشرف غنی روشن میشود. با این وجود پرسش باز هم این خواهد بود که آیا چنین اقداماتی در نهایت اشرف غنی را به هدفاش نزدیک میسازد یا داغ کردن بیشتر اوضاع، معنای خلق جهنم برای منافع و جایگاه خودی را پیدا میکند. اشرف غنی در ماههای اخیر خطوط سیاسیاش را بسیار پررنگ هم به لحاظ موضعگیریهای سیاسی در رسانهها و هم اقدامات عملی در ادارات و دیگر زمینهها، کشیده است. به عقیدهی من هرگونه اشتباه در محاسبه، پیآمدهای نهایت خطرناکی برای اشرف غنی خواهد داشت و اگر برندهی این میدان اشرف غنی باشد، برای نیروهای مقابل و حریف های سیاسی اش زمین بازی سیاسی در افغانستان به جهنم مبدل خواهد شد.
- نویسنده : ریحان تمنا
- منبع خبر : اوگل
Saturday, 21 December , 2024