نذر و نذورات عاشورای کربلا برای هزارهها بدل به امر رقابتی و چشم و همچشمی شده است و تنگدستترین هزاره هم در روز عاشورا و در دو ماه محرم و صفر، حداقل ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ افغانی نذری میدهند. اما متمولترین هزاره هم یا ۲۵ سپتمبر را که عاشورای خودشان است نمیشناسند و اگر هم میشناسند، […]
نذر و نذورات عاشورای کربلا برای هزارهها بدل به امر رقابتی و چشم و همچشمی شده است و تنگدستترین هزاره هم در روز عاشورا و در دو ماه محرم و صفر، حداقل ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ افغانی نذری میدهند. اما متمولترین هزاره هم یا ۲۵ سپتمبر را که عاشورای خودشان است نمیشناسند و اگر هم میشناسند، حتی شمعی هم در این روز نمیافروزند.
۲۵ سپتمبر، عاشورای هزارههاست. هزارهها اما عاشورای کربلا را سوگ میگیرند و دو ماه محرم و صفر عزاداری میکنند. در این دو ماه، شادی و خوشی و عروسی بر هزارهها ممنوع است. ۲۵ سپتمبر اما هنوز برای این مردم ناشناخته است و اهمیتی ندارد و میتوانند در این روز شاد باشند و خوشی کنند و عروسی بگیرند و جایی در تقویمشان ندارد. اتفافات نیم روز عاشورای دهم محرم کربلای قرن هفتم میلادی عراق را با جزییات تمام، سینه به سینه نسلها در حافظه دارند. اما عاشورای خودشان در ۲۵ سپتمبر قرن نوزدهم میلادی افغانستان را در حافظه ندارند. در حالیکه از عاشورای کربلا ۱۴۰۰ میگذرد و از عاشورای خودشان ۱۴۰ سال.
نمیخواستم ۲۵ سپتمبر را مذهبی کنم. چرا که مذهبی هم نیست و در این جنگ، هزارهها به عنوان قوم و تبار نسلکشی شدند نه به عنوان شیعیان افغانستان. در مواردی، شیعیان غیر هزاره، حتی به عنوان ستون پنجم حکومت هم عمل کردند و به هزارهها از درون ضربه زدند و خیانت کردند. اما ذهن مذهبی هزارهها مرا بر آن واداشت تا از این نسلکشی به عنوان عاشورای هزارهها نام ببرم. چرا که هزارهها بر خلاف دیگر اقوام افغانستان، اول متعلق به مذهب هستند و بعد متعلق به قوم. هویت هزارهها مذهبی است نه قومی. به صورت سنتی، بیشترین هزینه هزارهها برای ساختن مسجد و تکیهخانه و شرکتهای مسافرتی زیارتی و نامگذاری آنها با اسامی امامان دوازدهگانه بوده است.
برای همین است که حتی تحصیلکردههای هزاره در قرن بیست و یک هم با آن نسلکشی فجیع که در اواخر قرن نوزده برایشان اتفاق افتاد، سه شورای هزارههای شیعه و سنی و اسماعیلیه ساختهاند و فکر میکنند یکی شدهاند و مرزی میانشان وجود ندارد. مرز، همان مذهب است که هنوز هم میانشان کشیده شده است. تا این مرز وجود دارد، هزارهی وجود نخواهد داشت و شیعه و سنی و اسماعیلیه وجود خواهد داشت.
تاریخنگاران و حقوقدانان و سیاسیون هزاره به جای اینکه ۲۵ سپتمبر ۱۸۸۳ میلادی را به عنوان نسلکشی هزارهها ثبت نهادهای حقوقی بینالمللی نمایند، به قتل عام ۶۲٪ هزارهها در دهه هفتاد و هشتاد قرن نوزدهم میلادی بسنده میکنند. حتی از ذکر عدد قتل عام هزارهها در این سالها خودداری میورزند. در حالیکه ۶۲٪ جمعیت، باید عددش روشن باشد.
۲۵ سپتمبر ۱۸۸۳ میلادی که پایان یک دهه نسلکشی هزارهها از سوی حکومت عبدالرحمن بود اگر از سوی مجامع حقوقی بینالمللی با درخواست حقوقی خود هزارهها به عنوان نسلکشی هزارهها ثبت میشد، حکومت عبدالرحمن و حکومتهای بعدی افغانستان ملزم به پرداخت سالانه خسارت به هزارهها میشدند و حکومتهای بعدی هم جرئت نسلکشی دو باره هزارهها را نمیکردند. قتلعام یکاولنگ و مزار و افشار کابل هم اتفاق نمیافتاد. چرا که برای حکومتها هزینه مالی و تعقیب دادگاههای بینالمللی در پی داشت.
در پی ثبت چنین سند بینالمللی، سرزمینهای غصب شده هزارهها از سوی حکومتهای محلی افغانستان، ملزم به استرداد به هزارهها میبود و علفچرها و مراتع کشاورزیشان هم از تهاجم سالانه کوچیهای مسلح در امان میماند و شاهد درگیری مردم محل با مهاجمان کوچی هم تا این لحظه نمیبودیم.
- نویسنده : قاسم سام قاموس (پرهام پادرا)
- منبع خبر : سفیر نیوز
Tuesday, 5 November , 2024