با ورود به دهه دوم جنگ افغانستان، مسیر صلح همچنان نامعلوم است، اما چیزی که این روزها بیشتر در مورد آن کنشها و چانه زنی های سیاسی انجام میشود گفتمان صلح است، بعد از هزینه میلیونها دالر، کشته و زخمی شدن صدها سرباز دو دستگی در مورد جنگ و صلح افغانستان به میان آمده است، عدهای به این نتیجه رسیدهاند که گفتگو تنها روزنه ختم جنگ در افغانستان است و جنگ نمیتواند پیروزی نهایی داشته باشد. به این دلیل کشورهای فرامنطقهای و منطقهای از فاز جنگ به فاز دیپلماتیک تغییر جهت دادند.
جنگ افغانستان به بنبست خورده است. همه نیروهای فراملی به این مهم متفق القول اند، پروسه دولت_ملت سازی، دموکراسی و گذار به نتیجه که پیش بینی شده بود نرسید و خارجیها تغییر جهت دادند تا جنگ نظامی جایش را به مذاکره سیاسی بدهد. اما مذاکرات سیاسی بین دو طرف امریکا و گروه طالبان و مثلث گفتگو دولت افغانستان، امریکا و گروه طالبان نیست، موضوع پیچیده است صلح افغانستان شبیه به مار روی شانه های ضحاک است نقش و رویکرد کشورهای منطقه را نباید کمرنگ تصور کرد.
ایران، چین، روسیه، پاکستان، هند کشورهای است که به عنوان بازیگران جدی در صحنه سیاسی افغانستان پسا گروه طالبان بودهاند و به آسانی نیست که منافع ملی هم دیگر را در این کشور کیش و مات کنند و یا هم از منافع شان چشم پوشی کنند، این موضوع گفتگو های صلح را در افغانستان مغلق و پیچیده میسازد.
هر ساله تمام کشورهای که درگیر تروریسم و مسایل افغانتسان است در سالگرد حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر از پیشترفتها و ایجاد نهاد باثبات در کابل خبر میدهند و آرزوی میکنند افغانستان به ثبات سیاسی برسند. ولی همه ساله این کشورها تلفات نظامی میدهند و دامنه جنگ افغانستان وسعت پیدا میکند. گروه طالبان در اکثر قسمتهای خاک افغانستان رجز میخوانند و سستی در جنگ از خود نشان نمیدهند.
بازیگران فراملی در پروسه صلح افغانستان را باید به چند لایه و حلقه تقسیم کرد تا بتوانیم چالش های فراروی صلح افغانستان را بررسی کنیم. بازیگران حلقهای اول در افغانستان را دولت کابل، امریکا، گروه طالبان و پاکستان تشکیل میدهد. نظام موجود در افغانستان به حمایت امریکا بعد از ۲۰۰۱ جاگزین دولت گروه طالبان گردید که به نوعی احیا شده دولتی ناکام طالبان است و خلا قدرت را باید با این دولت پر میکرد و بعد از کنفرانس بن شکل گرفت، امریکا نزدیک ترین همکار استراتیژیک برای افغانستان است و پس از یازدهم سپتامبر که به افغانستان آمد نقش برجسته در احیا و ایجاد دولت سازی داشته است.
پاکستان نیز نقش محوری در ثبات و صلح افغانستان دارد از طرفی انگشت اتهام تمام ناامنی به طرف پاکستان است که از گروه های تروریستی در افغانستان حمایت میکند و به آنان تجهیزات نظامی میدهد. و از سوی هم این کشور متحد خوبی از بدو تاسیس برای ایالات متحده امریکا بوده است و این کشور نمیتواند در حلقه ای اول وصف اول مذاکرات صلح افغانستان نباشد همانطور که در زمان خروج شوروی در صف اول مذاکرات ایستاده بود.
حلقه دوم در مذاکرات صلح افغانستان بازیگران منطقهای است که آنان را نباید نادیده گرفت. هند، ایران، چین و روسیه کشورهای است که در لایه دوم قرار دارند و ثبات افغانستان بدون همکاری این کشورها ممکن نیست. هند در یک جنگ نیابتی با رقیب دیرینه اش پاکستان است، ایران به دنبال منافع خود و رقابت با امریکا است که درهمسایگی آن دارای پایگاه نظامی است و باید در هر مجلس که در کابل بر گزار میگردد حضور داشته باشد چین همسایه دیگر افغانستان است که در رقابت تنگاتنگ اقتصادی با امریکا است، روسیه از موقعیت ژیوپولیتیک به افغانستان و حضور نیروهای امریکایی در افغانستان میبیند تا رقیب سنتی این کشور حرکتی نکند که منافع آن کشور را در دراز مدت آسیب برساند.
حلقه سوم که فراروی صلح افغانستان چالش ایجاد میکنند کشور های که از کانال بازیگران افغانستان دنبال منافع ملی خود هستند، هرچند این کشور ها بصورت مستقیم درگیر صلح و چالش های آن نیست، اما نفوذ آنان در هر لایهای از مذاکرات و موقف گیریهای نیروها وفادار به آنان محسوس است، ترکیه از طریق جنرال دوستم و نفوذ ازبکها درتمام مسایل افغانستان حاضر است ونمیتواند بیتفاوت باشد، عربستان سعودی از طریق مذهب و نزدیکی با گروه طالبان، اتحادیه اروپا از طریق ناتو حضور قابل توجه بر مسایل افغانستان دارند که هرکدام این کشورها به نوعی بین خود رقابت دارند و جنگ نیابتی را در افغانستان دنبال میکنند.
مذاکرات صلح افغانستان با چالش ها و موانع متعدد روبرو است، علاوه بر اینکه اختلافات ایدیولوژیکی شدید بین گروه طالبان و دولت وجود دارد و هم چنان اختلافات عمیق طالبان با گفتمان دموکراسی دارد که برای امریکا یک اصل است.
از طرفی هم امریکاییها از طولانی ترین جنگ تاریخ خود در بیرون از کشور شان خستهاند و جنگ را در این کشور باختهاند. امریکا دنبال راه خروج میگردد که به صورت آبرومندانه تر از این گودال بحران آفرین بیرون بیایند. تحلیلهای که پس از سفر وزیرخارجه امریکا به تاشکند افزایش یافت و گفته شد که هدف سفر وی، ممکن است یافتن همکاری در همسایگی افغانستان باشد تا از این طریق بتوانند خروج نیروهایشان را از افغانستان موفقانه انجام دهند تا سرنوشت شوروی این بار با امریکا تکرار نشود. با این حال بعید به نظر می رسد تا بین این همه پارادوکس به یک نتیجه واحد رسید که هم به صلح و ثبات در افغانستان رسید و هم منافع حریفان کشورهای فراملی در افغانستان آسیب نبیند.
- نویسنده : مسحاسلام خیل
- منبع خبر : هفتهنامه سفیر
Sunday, 6 October , 2024