یکی از هموطنان تحصیل کرده در آکسفورد ما که قبلا در سازمان صلیب سرخ هم وطیفه داشته، منکر نسل کشی هزاره هاشده و یک سری استدلال های اشتباه با نتیجه گیری های اشتباه هم داشته مثل این که، ادعای نسل کشی به مثابه خواستن کشور مستقل قومی است و یهودی ها را مثال زده، از […]

یکی از هموطنان تحصیل کرده در آکسفورد ما که قبلا در سازمان صلیب سرخ هم وطیفه داشته، منکر نسل کشی هزاره هاشده و یک سری استدلال های اشتباه با نتیجه گیری های اشتباه هم داشته مثل این که، ادعای نسل کشی به مثابه خواستن کشور مستقل قومی است و یهودی ها را مثال زده، از طرفی در همین نوشته، اقرار کرده که هزاره ها به خاطر فاطمیون، آماج کشتارهای هدفمند قومی است و این البته رد فرضیه خود اوست.
واقعیت اما این است که درست است مردم مختلف افغانستان درین جنگ پرسود اقتصادی بی دلیل، کشته می شوند و شاید مردم بدخشان و هیلمند، کشته های بیشتری داده باشند، اما انها به خاطر قومیتشان، قتل عام نمی شوند، تنها، هزاره هاست که سالها به خاطر به دنیا آمدن و تعلق به یک نام قومی، به صورت هدفمند کشته می شوند و هر روشنفکری موظف است تا درین دادخواهی سهم بگیرد. خجالت آورست دراین قرن فردیت و کمپیوتر، یک گروه مردم در هیچ جا، آسایش روانی نداشته باشند، در مسیر راه، خیلی پیش تر از تشکیل فاطمیون، از یک موتر 303،هزاره ها را جدا کرده تیر باران می کردند، خیلی سال، قبل تر از وجود جنگ سوریه، در مزار شریف، خیل جنازه مردم هزاره، در کوچه ها اجازه تدفین نداشتند. خیلی قبل تر از این قصه های تازه، ملا نیازی، گفته بود هزاره ها تنها یک راه دارند گورستان… بعدترش، یکی دو وکیل در پارلمان لیبرال افغانستان هم عین ادعا را مطرح کردند. هنوز هم در خیلی از خانه ها، این نفرت، شنیده می شود. روشنفکران افغانستان دو راه دارند، یا مثل روشنفکران یونان،که گروه گروه مسلح شدند تا در مقابل حمله فاشیست ها از، مهاجران، دفاع کنند، با وجدانشان، دست به اسلحه ببرند یا این همصدای انصاف خود شوند. یک لخظه تصور کنند خود آنها امکان داشت، به جای خانواده و محله فعلی در یک خانواده و محله هزارگی به دنیا بیایند و دقیق به خاطر اتفاقی که به خواسته آنها نبوده، آماج حمله در خیابان و بیابان باشند، آن وقت، چه می کردند از دیگر رفقا و هموطنان با وجدان و با انصافشان چه توقعی داشتند؟!…
اینکه در زایشگاه، در دانشگاه، در شفاخانه در مکتب در کورس در مسیر بین شهری در هر جایی، به دلیل تعلق قومی، آماج گروهی کور باشند، چه حسی باید داشته باشد؟!
یک راه این است که هزاره ها مثل ایام محرم، خودشان اسلحه گرفته، امنیت خود را تامین کنند و به نیروهای دولتی اعتماد نکنند یا اینکه به سازمان های جهانی رجوع کنند تا با فشار آنها، دولت تدابیر جدی تری برای امنیت مردم بگیرد. سالها قبل، که هندوها و سیک ها مورد حمله بودند، دولت همه انها را در درمسالی زندانی کرد که همان جا، به دنیا بیایند و زندگی کنند و بمیرند، این احمقانه ترین تصمیم برای گرفتن امنیت است. این ضعف جدی نهادهای کشفی و امنیتی است، به ما می گویند، شما فرهنگیان در معرض تهدیدید، کشور را ترک کنید، عوض اینکه بگوید بازگشت شما به مردم روحیه می دهد و ما برای تامین امنیت شما هر کار می کنیم، می گوید ترک کنید. این تنبلی نهادهای امنیتی است. مگر یهودی ها در جوامع اسلامی و مسلمانان در کشورهای غربی، آماج نفرت گروه های تند رو نیستند؟! چه کسی انها را تشویق به ترک کشور کرده است؟!… دولت، ضامن امنیت مردم است برای همین هر روز از کارت های مخابراتی ما، مالیات کم می کند. و گرفتن امنیت، درین روزگار مدرن، کار دشواری نیست اگر اراده جدی باشد و اگر دولتمردان به جای انکار واقعیت، ان را قبول کنند. چرا باید محکمه لاهه انها را محبور به انجام وظیفه شان کند؟! که الیته می کند. امروزه زنان و مردان آزاده و روشن ضمیری در هر گوشه دنیا هستند که این دعوا را در سطح جهانی مطرح کنند. کارد به استخوان مردم رسیده است…

  • نویسنده : سید رضا محمدی