آوارگان، از نگاه شان فهمیده می شوند. نگاه هر «آواره»یی، آشوبِ جهانِ ویرانِ اوست. هر آواره یی، یک بی خانمان است. بی خانمانی، قطعه قطعه شدگی تن و از هم گسیختگی مفاصل جان انسانی است که در دنیای ستم و ارباب سالاری، رقم می خورد. آواره گی بازندگی هر انسان افغان همواره همراه بوده است. […]

آوارگان، از نگاه شان فهمیده می شوند. نگاه هر «آواره»یی، آشوبِ جهانِ ویرانِ اوست. هر آواره یی، یک بی خانمان است. بی خانمانی، قطعه قطعه شدگی تن و از هم گسیختگی مفاصل جان انسانی است که در دنیای ستم و ارباب سالاری، رقم می خورد. آواره گی بازندگی هر انسان افغان همواره همراه بوده است. در این نوشته پرسش های که از یک انسان آواره شده است توجه نماید که با چی مشکلاتی مواجه است.
نان چیست؟ گرسنگی چیست؟ تشنگی چیست؟ سرما چیست؟ گرما چیست؟ بی خوابی چیست؟ دلتنگی چیست؟ افسردگی چیست؟ غم چیست؟ یتیمی چیست؟ جنگ چیست؟ وحشت چیست؟ بی لباسی چیست؟ پا برهنگی چیست؟ خیابان خوابی چیست؟ دشنام چیست؟ اهانت چیست؟ شماتت چیست؟ قهقهه چیست؟ بی خیالی چیست؟ بذله گویی چیست؟ جوک چیست؟ بی اعتنایی چیست؟ حس چیست؟ بی حسّی چیست؟ شکم دردی چیست؟ تب چیست؟ تهّوع چیست؟ آری، همه ی اینها را فقط آواره می داند. هر آواره یی، یک مفسّرِ بالقوه ی تمام واژه های عالم است. تمام آن دسته واژگانی را که خان زاده ها، نمی دانند؛ آقازاده ها، نمی فهمند؛ اشراف، حس نمی کنند؛ اولیای خدا، درک نمی کنند؛ حاکمان و دکانداران مذهبی، سر در نمی آورند. و آخر این که، فقط آواره است که بار ِ فهم ِتمام سختی های عالم را با خود دارد.
هر «آواره»یی، متنی است. متنی که با سایه ی گسست ناپذیر از خودش، همواره حرکت می کند. سایه یی پر از نقطه و نقطه هایی که بیشمار واژه ها را شکل می دهند. سایه ی آواره، تفسیر رویدادهای تلخ دنیاست. رویدادهای تلخ دنیا، چرا پارادوکس اند؟ چرا هیچ عدلی در جهان ما حاکم نیست؟ چرا تحقیر و چرا بی رحمی و چرا قساوت؟

  • نویسنده : منصور قاسمی
  • منبع خبر : سفیر نیوز